آشپزخانه کودکانه

محبت تان غذا نشود!

1393/4/15 9:09
نویسنده : شکمو
155 بازدید
اشتراک گذاری

ندا احمدلو/نقد يک فرهنگ رايج در خانواده‌هاي ايراني
محبت تان غذا نشود!


• تصوير اول: بشقاب پر از برنج است؛ روي کوه برنج هم دريايي از خورش ريخته و در چشمانش برق شادي موج مي‌زند تا پسر 8 ساله‌اش، قاشق را چون بيلي در ميان برنج‌ها فرو کند و به دهان بگذارد! خوشحال است؛ خاطره دختر بزرگش را که غذا نمي‌خورد و او را رنج مي‌داد با تصاوير غذاخوردن پسر تپل، مپلش کمرنگ و کمرنگ‌تر مي‌شود و گوشش به حرف ديگران هم نيست که اين پسربچه غذايش به اندازه يک نوجوان و حتي يک بزرگسال است و تپل، مپلي بامزه‌اش که لاي انگشت‌هاي نيشگون ديگران گير مي‌کرد، ديگر دارد تبديل به اضافه وزن و چاقي مي‌شود که هر چقدر هم بامزه باشد خطرناک است...

• تصوير دوم: آخرين قاشق غذا را که به زور مي‌خورد و مي‌جود و قورت مي‌دهد، چشمانش گرد مي‌شود. بشقاب دوباره پر مي‌شود از برنج و سينه بزرگ مرغي که روي آن مي‌افتد. داماد تازه خانواده است و مادرزن به رسم احترام با تعارف‌هاي خفه‌کننده‌اش مي‌خواهد علاقه و مهرش را به او ثابت کند و چنان مهري بر پاي آن بزند که تا سال‌هاي سال پاک نشود.

• تصوير سوم: به روايت آمارها، 10 کشور نخست دنيا از نظر پرخوري، آمريکا، روسيه، مصر، مکزيک، آلمان، برزيل، بريتانيا، آرژانتين، ترکيه و ايران هستند.

• تصوير چهارم: معاون تحقيقات و فناوري وزارت بهداشت، سال گذشته در حاشيه کنگره بين‌المللي جراحي و تکنيک‌هاي کم‌تهاجمي از پرخوري 70 درصد ايرانيان خبر داد که اين پرخوري منجر به اضافه‌وزن 60 درصدي آنها مي‌شود. دکتر ملک‌زاده دست‌به‌دست دادن پرخوري و کم‌تحرکي را باعث اپيدميک‌شدن چاقي در کشور و ريشه بيماري‌هايي مانند سوءهاضمه، ريفلاکس، کبد چرب، سکته‌هاي قلبي و مغزي و بعضي از انواع سرطان دانست.

• تصوير پنجم: «موضوع ويژه» اين هفته «محبت با طعم غذا» است، همراه با ريشه‌هاي جامعه‌شناختي و رواني شکل‌گيري اين رفتار، تاثيراتش و راهکارهايي براي اصلاح و سالم‌سازي آن.

حرف اول

لذت فقط غذا نيست

دکتر محمدرضا خدايي

روان‌پزشک، عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي

اولين چيزي که نوزاد پس از به دنيا آمدن با آن آشنا مي‌شود، هواست و بعد از آن، غذا. يعني غذا جزو اولين آگاهي‌ها و نيازهاي ما انسان‌ها در اين دنياست بنابراين طبيعي است که به آن اهميت زيادي بدهيم. غذا، جزو نيازهاي اوليه هر موجود زنده‌اي است که هم براي سير کردن شکم از آن استفاده مي‌شود و هم براي تامين سلامت. از طرف ديگر، خوردن غذاي خوب و خوشمزه مي‌تواند لذت فراواني به فرد بدهد و از نظر رواني هم حس خوبي در او ايجاد کند. شايد به همين دليل و به‌دليل ايجاد چنين لذتي باشد که برخي افراد براي خوشحال کردن بچه‌ها، خوراکي دلخواه آنها را برايشان مي‌خرند يا براي خوشحال کردن اعضاي خانواده‌شان، غذاي مورد علاقه آنها را در مناسبت‌هاي خاص يا حتي بدون مناسبت، مي‌پزند. گاهي يک غذا، مي‌تواند چنان تاثير رواني عميقي بر فرد بگذارد که او تا مدت‌ها، برخي از خاطرات خوش خود را با استشمام بوي آن غذا به خاطر بياورد. مثلا عطر غذاهاي خاصي که ما در مهماني‌ها، مسافرت‌ها، اردوهاي مدرسه يا دانشگاه يا حتي دوران کودکي مي‌خوريم، مي‌توانند بعدها براي ما خاطره‌ساز شوند و با استشمام بوي آنها،‌ به دوران کودکي و خاطرات خوش با هم بودنمان برويم. 

 

از سيري جسم تا سيري روان

از آنچه گفتم، مي‌توان اينطور نتيجه گرفت که معنا و مفهوم غذا، تنها در سيرکردن شکم خلاصه نمي‌شود و همين يک ظرف غذا مي‌تواند دنيايي از عشق و علاقه ما را به اطرافيانمان نشان دهد يا زمينه شکل‌گيري بهترين خاطرات را فراهم کند. اين مفهوم وسيع را مي‌توان در چشمان کودکي که با يک بسته شکلات ناچيز برق مي‌زند يا با يک ظرف از غذاي مورد علاقه‌اش به وجد مي‌آيد و شما را غرق بوسه و تشکر مي‌کند، به‌سادگي مشاهده کرد. غذا و خوراک در کنار معناي جسماني خود، معناهاي معنوي، روان‌شناختي و اجتماعي هم دارند.

با اين حال، سليقه افراد در اهميت دادن يا اهميت ندادن به غذا متفاوت است. براي برخي‌، اينکه چه چيزي را چطور بخورند که بيشترين لذت را از آن ببرند، خيلي مهم است و برخي‌ ديگر، چندان توجهي به غذا با مفهوم وسيع آن ندارند و همين که شکمشان سير شود، برايشان کافي است. از اين رو، در همه موارد نمي‌توان گفت با تعارف غذا و خوراکي، مي‌توانيم دل ديگران را به دست بياوريم و ارادت و محبتمان را به آنها نشان بدهيم. يعني بايد بدانيم که اطرافيانمان معمولا آنقدر شعور عاطفي، هيجاني و نيازهاي منطقي دارند که نمي‌توان صرفا با غذا يا خوراکي، به تمام اين نيازها پاسخ داد و عشق و توجه او را به دست آورد. گاهي خوب گوش دادن به حرف‌هاي همسر‌مان يا توجه به نيازهاي رواني فرزندمان، مي‌تواند خيلي بيشتر از پختن غذاي مورد علاقه او يا گذاشتن پول در جيبش باعث ايجاد آرامش شود. 

 

غذا تنها يکي از راه‌هاست

بد نيست بدانيد يکي از مواردي که مي‌توانيم با آن محبت خود را به ديگران نشان بدهيم، غذاست؛ مثلا غذاهايي که خانم خانه از سر محبت براي اعضاي خانواده مي‌پزد، فقط نقش پرکنندگي شکم را ندارد و دنيايي از حرف‌هاي عاشقانه و محبت‌آميز در پشت آن نهفته است. به‌همين دليل تشکر بعد از غذا را هيچ وقت نبايد پشت گوش انداخت. همسران يا فرزنداني که مادر يا همسر آنها، غذاي مورد علاقه‌شان را حتي در اوج خستگي و کار زياد آماده مي‌كند، بايد بدانند که چقدر براي طرف مقابلشان باارزش هستند و حتما با ابراز تشکر، پاسخ اين محبت را به‌خوبي بدهند. با اين حال، ابراز محبت به وسيله غذا، مي‌تواند شرطي لازم براي نشان دادن علاقه‌مان به طرف مقابل باشد اما اين کار، شرط کافي براي ابراز محبت‌ نيست؛ يعني اگر بخواهيم تمام علاقه خود را به طرف مقابلمان فقط با رفع نيازهاي شکمي و غذايي نشان دهيم، ساير نيازها و علاقه‌مندي‌هاي او را درک نمي‌كنيم و درنهايت، نمي‌توانيم نيازهاي عاطفي و رواني‌اش را به‌خوبي تامين کنيم. براي نزديک شدن به هر فردي در هر گروه سني، به فکرهاي پيشرفته‌ و متعالي‌تر نياز است و نمي‌توان فقط غذا را دستمايه ابراز علاقه قرار داد. 

 

لذتي در حاشيه، نه در متن

بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که لذت غذاخوردن، نبايد لذت‌هاي ديگر زندگي را تحت‌تاثير قرار بدهد. مثلا برخي خانواده‌ها هنگام سفر به‌جاي لذت بردن از مسافرت و مکاني که براي ديدن آن رفته‌اند، مدام به فکر تدارک غذاها براي شام و ناهار هستند و اصلا لذت سفر را به معناي واقعي درک نمي‌کنند. به‌همين دليل توصيه مي‌شود در برخي شرايط زماني، لذت‌هاي ديگر را بر لذت غذا خوردن ترجيح دهيد و نگذاريد غذا، تمام خوشي‌هاي زندگي‌تان را تحت‌الشعاع قرار دهد. 

غذا و بلا

دکتر محمدرضا وفا

متخصص تغذيه و رژيم‌درماني، عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشکي ايران

يکي از عادت‌هاي رايجي که در فرهنگ ما ايراني‌ها وجود دارد و جزو فرهنگ‌هايي است که بايد اصلاحاتي در آن انجام شود، عادت محبت‌کردن به ديگران با تعارف غذا و خوراکي به آنهاست. مثلا زماني که مي‌خواهيم کودکي را خوشحال کنيم، براي او شکلات يا پاستيل مي‌خريم يا مادر خانواده، محبت خود را با تهيه غذاهاي مختلف و اصرار به غذا خوردن بيشتر، به همسر و فرزندانش نشان مي‌دهد. از منظر تغذيه، بهتر است بدانيد اين قبيل کارها، نه‌تنها محبت محسوب نمي‌شوند، بلکه گاهي مي‌تواند يک ظلم در حق اطرافيان هم باشد و اين ظلم در صورت چاق بودن بچه‌ها يا اعضاي خانواده‌مان، شديدتر هم خواهد بود. برخي از خوراکي‌ها، کالري خالص هستند و تنها فايده خوردن آنها، رساندن کالري به بدن است. با اين حساب، زماني که ما خوراکي‌هاي پرکالري مانند انواع اسنک‌هاي چرب و شور را براي ابراز محبتمان به کودکي مي‌دهيم، نه‌تنها باعث دريافت کالري مازاد و چاقي او مي‌شويم، بلکه هيچ ريزمغذي خاصي در برابر کالري‌اي که دريافت کرده است، به بدن او نمي‌رسانيم.

 

خطر پرکالري‌هاي کم‌حجم‌

خوراکي‌هاي کم‌حجم و پرکالري که کيفيت تغذيه‌اي خوبي هم ندارند، باعث ايجاد اختلال رشد در بچه‌ها مي‌شوند. در ادبيات جديد، ما به اين گروه از خوراکي‌ها، «بار دوگانه بيماري» مي‌گوييم. يعني مصرف آنها از دو طرف باعث ايجاد مشکل مي‌شود؛ اين مواد غذايي از يک طرف ابتلا به اضافه‌وزن و بيماري‌هاي متابوليک ناشي از آن را به‌دنبال دارند و از طرف ديگر با وجود داشتن کالري فراوان، مواد مغذي کليدي مانند ويتامين‌ها، املاح، آهن، روي،‌ کلسيم و ويتامين D مورد نياز را به بدن نمي‌رسانند و کمبودهاي مختلف تغذيه‌اي را براي افراد به وجود مي‌آورند. با اين حساب، توصيه مي‌شود محبت خود را با خريد خوراکي‌هاي پرکالري و بي‌ارزش به کودکان نشان ندهيد. به‌جاي اين کار، مي‌توانيد آنها را به تفريح و گردش ببريد يا با هم به خواندن کتاب، تماشاي فيلم يا شنيدن موسيقي يا انجام بازي‌هاي گوناگون بپردازيد. متاسفانه، بچه‌ها در سنين پايين، قدرت سنجش درستي ندارند و محبت غذايي نادرست ما مي‌تواند بزرگ‌ترين ظلم در حق آنها و سلامتشان باشد.

 

ضرورت اصلاحات

توصيه ديگري که مي‌توان در اين زمينه داشت، اين است که اگر نمي‌خواهيد فرهنگ محبت کردن با غذا را کنار بگذاريد، حداقل اصلاحاتي در آن انجام دهيد. مثلا به‌جاي خريدن شيريني يا آبميوه‌هاي صنعتي به مناسبت‌هاي مختلف و دلايل گوناگون، طرف يا خانواده مقابل خود را با يک سبد ميوه تازه و سالم که به‌ زيبايي بسته‌بندي شده است، خوشحال کنند يا مادر خانه به‌جاي اصرار به پرخوري به همسر و فرزندان خود، غذاهاي کم‌چرب، کم‌نمک و سالم‌تر آماده کند تا محبتش را آميخته با حس مسئوليت نسبت به سلامت اعضاي خانواده نشان بدهد. چيدن سفره‌اي سالم که سرشار از غذاهاي تازه و پرارزش است، مي‌تواند بزرگ‌ترين محبت و هديه به اعضاي خانواده باشد.

يکي از عادت‌هاي رايجي که در فرهنگ ما ايراني‌ها وجود دارد و جزو فرهنگ‌هايي است که بايد اصلاحاتي در آن انجام شود، عادت محبت‌کردن به ديگران با تعارف غذا و خوراکي به آنهاست. مثلا زماني که مي‌خواهيم کودکي را خوشحال کنيم، براي او شکلات يا پاستيل مي‌خريم يا مادر خانواده، محبت خود را با تهيه غذاهاي مختلف و اصرار به غذا خوردن بيشتر، به همسر و فرزندانش نشان مي‌دهد. از منظر تغذيه، بهتر است بدانيد اين قبيل کارها، نه‌تنها محبت محسوب نمي‌شوند، بلکه گاهي مي‌تواند يک ظلم در حق اطرافيان هم باشد و اين ظلم در صورت چاق بودن بچه‌ها يا اعضاي خانواده‌مان، شديدتر هم خواهد بود. برخي از خوراکي‌ها، کالري خالص هستند و تنها فايده خوردن آنها، رساندن کالري به بدن است. با اين حساب، زماني که ما خوراکي‌هاي پرکالري مانند انواع اسنک‌هاي چرب و شور را براي ابراز محبتمان به کودکي مي‌دهيم، نه‌تنها باعث دريافت کالري مازاد و چاقي او مي‌شويم، بلکه هيچ ريزمغذي خاصي در برابر کالري‌اي که دريافت کرده است، به بدن او نمي‌رسانيم.

 

خطر پرکالري‌هاي کم‌حجم‌

خوراکي‌هاي کم‌حجم و پرکالري که کيفيت تغذيه‌اي خوبي هم ندارند، باعث ايجاد اختلال رشد در بچه‌ها مي‌شوند. در ادبيات جديد، ما به اين گروه از خوراکي‌ها، «بار دوگانه بيماري» مي‌گوييم. يعني مصرف آنها از دو طرف باعث ايجاد مشکل مي‌شود؛ اين مواد غذايي از يک طرف ابتلا به اضافه‌وزن و بيماري‌هاي متابوليک ناشي از آن را به‌دنبال دارند و از طرف ديگر با وجود داشتن کالري فراوان، مواد مغذي کليدي مانند ويتامين‌ها، املاح، آهن، روي،‌ کلسيم و ويتامين D مورد نياز را به بدن نمي‌رسانند و کمبودهاي مختلف تغذيه‌اي را براي افراد به وجود مي‌آورند. با اين حساب، توصيه مي‌شود محبت خود را با خريد خوراکي‌هاي پرکالري و بي‌ارزش به کودکان نشان ندهيد. به‌جاي اين کار، مي‌توانيد آنها را به تفريح و گردش ببريد يا با هم به خواندن کتاب، تماشاي فيلم يا شنيدن موسيقي يا انجام بازي‌هاي گوناگون بپردازيد. متاسفانه، بچه‌ها در سنين پايين، قدرت سنجش درستي ندارند و محبت غذايي نادرست ما مي‌تواند بزرگ‌ترين ظلم در حق آنها و سلامتشان باشد.

 

ضرورت اصلاحات

توصيه ديگري که مي‌توان در اين زمينه داشت، اين است که اگر نمي‌خواهيد فرهنگ محبت کردن با غذا را کنار بگذاريد، حداقل اصلاحاتي در آن انجام دهيد. مثلا به‌جاي خريدن شيريني يا آبميوه‌هاي صنعتي به مناسبت‌هاي مختلف و دلايل گوناگون، طرف يا خانواده مقابل خود را با يک سبد ميوه تازه و سالم که به‌ زيبايي بسته‌بندي شده است، خوشحال کنند يا مادر خانه به‌جاي اصرار به پرخوري به همسر و فرزندان خود، غذاهاي کم‌چرب، کم‌نمک و سالم‌تر آماده کند تا محبتش را آميخته با حس مسئوليت نسبت به سلامت اعضاي خانواده نشان بدهد. چيدن سفره‌اي سالم که سرشار از غذاهاي تازه و پرارزش است، مي‌تواند بزرگ‌ترين محبت و هديه به اعضاي خانواده باشد.

 

محبت غذايي، چاقي کذايي

دکتر ربابه شيخ‌الاسلام

متخصص اپيدميولوژي تغذيه

در زمان‌هاي گذشته از عبارت «نمک‌گير شدن» براي نشان دادن وجود يک رابطه دوستانه و صميمي بين دو نفر يا دو خانواده استفاده مي‌کردند. اين نمک‌گير شدن و حفظ حرمت نان و نمک، زماني اتفاق مي‌افتاد که افراد، سر سفره يکديگر مي‌نشستند و از نان و غذايي که حاصل دسترنج ديگري بود، مي‌خوردند.

به‌عبارت ساده‌تر، غذا نوعي ارتباط عاطفي بين دو گروه از افراد به‌وجود مي‌آورد و باعث مي‌شد نسبت به هم حس وفاداري پيدا کنند و به فکر دروغ يا خيانت به هم نيفتند.

«نمک‌گير کردن» بعدها به اين صورت درآمد که گاهي برخي از افراد براي تشکيل يک گروه دلخواه يا حتي تشکيل يک گروه عليه گروهي ديگر يا ايجاد يک گروه رقابتي، براي شرکت در اموري مانند انتخابات سعي مي‌کردند تشکل‌هاي متحدي با کمک آن به وجود بياورند؛ يعني غذا در برخي فرهنگ‌ها مانند فرهنگ ما، جنبه ايجاد اتحاد بين افراد يا گروه‌هايي را داشته و دارد. 

 

حال گرسنگي، شعف غذا

هرچند هنوز تحقيق جامعي درباره اينکه چرا غذا مي‌تواند چنين نقشي را بازي کند و باعث ايجاد اتحاد و مودت شود، انجام نشده است اما شايد بتوان گفت سخت بودن حالت گرسنگي، مي‌تواند توجيهي براي مهم بودن غذا در شکل دادن به روابط برخي از افراد باشد.

به‌عبارت ساده‌تر، افراد گرسنه، در تمام مدتي که گرسنگي مي‌کشند، متوجه حالت دروني و عذابي که مي‌کشند، هستند. اگر دقت کرده باشيد، روزه‌داري هم در بيشتر اديان، با ممنوعيت خوردن و آشاميدن براي ساعت‌هاي خاصي همراه است و اين ممنوعيت با ايجاد حس گرسنگي باعث مي‌شود فرد متوجه مراقبه و عبادتي که در حال انجام آن است، باشد. 

 

غذا و ارتباطات قومي

با اين حساب، مي‌توان نتيجه گرفت غذا، تنها نقش پرکننده شکم را ندارد و نقش‌هاي جالب ديگري در ايجاد ارتباط بين افراد، قوم‌ها و گروه‌ها هم بازي مي كند. بد نيست بدانيد که هندوهاي طرفدار بودا، براي مجسمه‌هاي کوچک بودايي که خارج از خانه خود دارند، غذا و بهترين نوع ميوه را به‌عنوان تحفه مي‌گذارند. گاهي برخي خانواده‌هاي هندي، از حجم غذاي خانواده‌شان هم مي‌زنند تا براي بودايي که دوستش دارند، غذا بگذارند. اين مساله در اديان ديگر هم به صورت‌هاي گوناگوني وجود دارد و در بسياري از فرهنگ‌ها، غذا به‌عنوان نمادي از احترام و محبت، به فرد مقابل تقديم مي‌شود. از طرف ديگر، تقريبا همه ما احساس گرسنگي را به عنوان حسي تلخ، کاملا مي‌شناسيم و اين طبيعي است که گاهي براي جلب‌توجه فردي که او را دوست داريم، غذا را دستاويز قرار دهيم.

 

کودکان در معرض خطرند

گاهي همسر يا مادر براي نشان دادن عشق خود به اعضاي خانواده، با محبت تمام، غذاي دلخواه اطرافيان خود را آماده مي‌کند و اعتقاد دارد غذايي که با عشق پخته مي‌شود، دلچسب‌تر است و به اين ترتيب، از غذا به‌عنوان حلقه‌اي براي نزديک‌تر کردن اعضاي خانواده و ايجاد دوستي و عشق بيشتر بين آنها کمک مي‌گيرد، در حالي که بعضي‌وقت‌ها اين حلقه محبت آنقدر تنگ مي‌شود که افراد را از آن ور بام مي‌اندازد و اين محبت غذايي، ديگران را به رنج و زحمت اضافه وزن مي‌اندازد، خصوصا کودکان را که بشقاب غذايي‌شان وابسته به نگاه بزرگتر‌هاست.

?? پيشنهاد سلامت

1. زياد تعارف نکنيد

خيلي از ما تعارف نکردن را به نوعي بي‌ادبي مي‌دانيم در صورتي که در بسياري از مواقع با افراط در تعارف‌کردن، ديگران را به دردسر مي‌اندازيم؛ مخصوصا کساني را که ديابت دارند و وعده غذايي‌شان بايد حجم معيني باشد يا کساني که فشارخون دارند و به خاطر نمکي که در غذاست، نبايد غذايي را بخورند و...

2. منطقي‌تر باشيد

خيلي از پدران و مادران بدون در نظر‌گرفتن تبعات پرخوري، اجازه مي‌دهند فرزندشان به پرخوري عادت کند در صورتي که مي‌توان مهر منطقي را جايگزين مهر احساسي کرد و با تنظيم وعده‌هاي غذايي از سن کودکي جلوي اضافه وزن و ريشه گرفتن بيماري در وجود آنها را گرفت.

3. کالري‌‌شناس باشيد

اگر از ميزان کالري بااطلاع باشيد، مي‌توانيد محبت با غذايتان را هم سالم‌سازي کنيد و بدانيد در حال تزريق چند کالري به بدن کسي هستيد که فرزند، همسر، مادر، دوستتان و... است و او براي سوزاندن اين ميزان کالري بايد چقدر ورزش کند و اصلا امکان اين ميزان تحرک بدني را دارد يا نه.

4. کم‌ضررها را بشناسيد

اگر نمي‌توانيد راه ديگري براي ابراز احساسات جز غذا و پخت‌وپز و حتي خريد مواد غذايي براي کودکتان پيدا کنيد، حداقل با روش‌هاي پخت سالم و خريد مواد غذايي و خوراکي‌هاي کم‌ضررتر ريسک چاق شدن، چربي خون و... را کاهش دهيد.

5. محبت‌تان را سبز کنيد!

غير قابل انکار است که بسياري از ما جلب محبت کسي مي‌شويم که به نيازهاي ما توجه نشان مي‌دهد. مادرانمان را بسياري وقت‌ها با انواع محبت‌هايشان و خصوصا دست‌پخت‌هايشان يادآوري مي‌کنيم. دوستانمان را با غذاهاي مخصوص خودشان به ياد مي‌آوريم و حذف اين شکل از محبت نه شدني و نه دوست‌داشتني است اما يک راهکار هم اين است که در سفره محبتمان به بخش ميوه‌ها و سبزي هم دقت کنيم. تهيه سالادهاي ويژه و جديد با رنگ و لعاب تازه، مخلوط ميوه‌ها (خصوصا براي بچه‌ها) مي‌تواند هم حس دروني ما را راضي کند و هم طعم محبت سالم‌تري را به اطرافيان بچشاند.

6. صبحانه را به خاطر بسپاريد

يکي از رسم‌هاي خوبي که در بسياري از کشورها وجود دارد و در کشور ما وجود ندارد، رسم مهماني‌هايي است که در وعده‌هاي صبحانه برگزار مي‌شود؛ در روزهاي تعطيل. چرا به جاي اينکه غذاي مفصلي براي دوستانتان در وعده‌هاي شب تدارک ببينيد، آنها را به صبحانه دعوت نمي‌کنيد؟! چرا به جاي پرسيدن از اعضاي خانه که چه چيزي براي ناهار و شام دوست دارند، به فکر تدارک صبحانه‌اي سالم و مفصل نمي‌افتيد؟

7. محبت‌تان‌فست‌فودي نباشد!

اين روزها به علت فضاي کاري و زندگي شهري بسياري از ما درگير خوردن غذاهاي فست‌فودي مي‌شويم؛ غذاهايي که اکثرا چرب هستند، پنير زيادي دارند و در روغن‌هاي مانده سرخ شده‌اند. اگر مي‌خواهيد براي عزيزي که دوستش داريد غذا درست کنيد حتي‌الامکان اين غذاها را از فهرست‌تان حذف يا مواد آن را با مواد سالم جايگزين کنيد اما از گوشت و مرغ استفاده کنيد، نه از سوسيس و کالباس. پنير کمتري استفاده کنيد و سس کم‌چرب‌تر تهيه کنيد.

8. ساعت را فراموش نکنيد

غذايي که با عشق پخته‌ايد را در هر ساعتي سرو نکنيد و همان اندازه که به پخت غذا اهميت داده‌ايد، به زماني که آن را براي ديگران آماده مي‌کنيد هم توجه کنيد. تا جايي که مي‌توانيد، شام را زودتر و سبک‌تر بخوريد و صبحانه را حذف نکنيد. چه عيبي دارد شب قبل، بساط صبحانه را آماده کنيد که حتي اگر زمان کمي داشتيد و صبح دير از خواب بيدار شديد، بتوانيد صبحانه‌اي کنار هم بخوريد؟!

9. محبت‌تان را سالم‌سازي کنيد!

دل کسي را که دوست داريد و دل کودکتان را که منتظر قاقالي‌لي است، با خوراکي‌هاي سالم به‌دست بياوريد، نه با چيپس و پفک و انواع شيريني‌ها. هرچند در اين بخش راضي‌کردن کودکان به خوردن اين خوراکي‌ها سخت است اما مي‌توان با نگاهي به وضعيت سلامت خانواده، شيريني و شکلات را با شيريني‌هاي سالم‌تر -و البته و متاسفانه گران‌تر- جايگزين کرد و در ميان‌وعده‌هاي غذايي نسبتا ناسالم کودکان خوراکي‌هايي از اين دست را هم گنجاند تا طبع غذايي آنها را کم‌کم تغيير داد. 

10. معده را سطل‌آشغال نکنيد!

آخرين توصيه اين است که هيچ‌گاه از ترس اينکه غذايي مانده، خودتان و ديگران را مجبور به غذاخوردن اجباري و بيش از توان نکنيد. درست است که نبايد غذا را دور ريخت اما معده شما و ديگران هم سطل زباله‌اي براي انباشت مواد غذايي نيست. بسته‌بندي کردن باقيمانده غذاها و دادن آن به افراد نيازمند هم شما را از عذاب غذاي زيادي مي‌رهاند، هم اطرافيان را از چاقي و هم دل گرسنه‌اي را سير مي‌کند.

حرف آخر

با همه‌كس نخوريم 

تا خون جگر نخوريم!

دکتر حميدرضا نمازي

عضو گروه اخلاق پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران

غذا، سطح بنيادين هرم مازلوست اما آنقدر آداب و مراسم بر آن افزوده شده است كه گاه تا سطوح بالاي اين هرم هم خود را مي‌رساند. در عرفان ما نسبت جان و طعام نسبت پيچيده‌اي است؛ چنان كه عطار از آن به عجيب‌ترين طلسم ياد مي‌كند:

«جسم جان شد چون فرو شد جان به جسم/كس نبيند زين عجايب‌تر طلسم»

يكي از تفاسير مشهور اين بيت آن است كه غذاي بي‌جاني كه مي‌خوريم، همين كه به درون مي‌رود به جان تبديل مي‌شود و اين موضوع از منظر ذهن عارفي چون عطار كه با تجربي‌انديشي هم ميانه خوبي نداشته است، طلسمي غريب است. 

بشر از ديرباز با اين مساله مواجه بوده است كه آيا غذايي كه مي‌خورد با حال دروني‌اش ربط و نسبتي دارد يا نه؟ در ملاحظات ديني، نظر به طعام موكدا توصيه شده است و غذا از جايگاهي كه صرفا سد جوع و رفع گرسنگي كند، فراتر نشسته است، همان‌گونه كه شأن گرسنگي نيز از صرف خالي بودن شكم گاه بسيار بالاتر است. 

اطعام يا غذا دادن به ديگران نيز مشمول ملاحظاتي جدي است. اطعام، فقط اطعام مساكين و فقرا نيست. گاه ما غذايمان را با دوستان و همكارانمان تقسيم و گاه كساني را به سفره خود دعوت مي‌كنيم. مفاهيمي همچون نان و نمك خوردن كه نمادي از اعتماد و همدلي است، نشان از تودرتويي فرهنگي در هم‌سفرگي و اطعام دارد. 

اصطلاحي در فرهنگ فولكلور ما هست با اين مضمون كه داغ لقمه 
40 سال است؛ يعني اگر كسي در حسرت لقمه ديگري بماند تا 40 سال داغش بر دلش مي‌ماند. مي‌گويند روزانه 10ميليون نفر در پاريس در كار غذا هستند و غذا به شدت با هويت فرهنگي اين شهر آميخته شده است. 

در فرهنگ ما نيز كم‌وبيش غذا چنين جايگاه ويژه‌اي دارد. از اين رو همانطور كه گفته شد، غذا امري است فرهنگي. به ديگر سخن، غذا امري است مسبوق به ارزش. همان‌گونه كه بو، نوستالژي فردي را يادآور مي‌شود، غذا هم گاهي نوستالژي‌هاي جمعي را مي‌انگيزاند. نان بلكي و نوشابه شيشه‌اي و شيشه‌شيرهاي گاونشان كه دوباره احيا شده‌اند را ببينيد! 

حواسمان باشد ما با غذا انگار با جان ديگران آميخته مي‌شويم. درنگ كنيم؛ به قول حافظ با همه كس نخوريم تا خون جگر نخوريم!

 

منبع:http://www.salamatiran.com/NSite/FullStory/?Id=64837&type=2

پسندها (1)

نظرات (0)